چرا گوگل را ترک کردم تا روی بلاک چین کار کنم؟

چرا گوگل را ترک کردم تا روی بلاک چین کار کنم؟
این مطلب،‌ مقاله ای ترجمه شده از الکس فینبرگ (Alex Feinberg)، مهندس نرم افزار بزرگی با سابقه کار در شرکت‌های بزرگی چون یاهو، فیسبوک و آمازون است. این فرد به تازگی پیشنهاد کار در گوگل را رد کرده و ترجیح می‌دهد که روی توسعه بلاک چین متمرکز شود زیر آن را آینده جهان می داند.

 

طی تعطیلات زمستانی (ژانویه) اتفاق عجیبی رخ داد. یک شرکت تکنولوژی‌های مرتبط با زمینه‌های اقتصادی، توانست در روز سال نو، به ارزشی بیشتر از شرکت «گلدمن ساکس» برسد؛ این شرکت تا پیش از روز عید شکرگزاری (ماه نوامبر) ارزشی به‌اندازه یک بانک محلی داشته! رسیدن به چنین رقمی توسط شرکت گلدمن، صد سال به طول انجامید. شرکتی که توانسته تنها در چند ماه به گلدمن برسد، ریپل نام دارد. ریپل که رشد صعودی خود را از سال ۲۰۱۴ آغاز کرده بود، با بازاریابی توکن های XRP موفق به دستاورد بزرگی شد. ریپل مبتنی بر بلاک‌ چین نیست.

سؤال اینجاست که آیا این پایدار خواهد بود؟ مسلماً در شرایط عادی نه. اما نوید از اتفاقاتی دیگر می‌دهد؛ اتفاقاتی که در آن شرکت‌های مشابه دیگر مانند ریپل، به دنبال ارائه شبکه هایی مشابه خواهند بود و درنتیجه این امر میلیاردها دلار سرمایه وارد شهرهای اصلی ارزهای دیجیتالی مانند سن فرانسیسکو، خواهد شد؛ درست به‌مانند اعتیاد به قمار نمی‌شود جلوی آن را گرفت.

چرا گوگل را ترک کردم تا روی بلاک چین کار کنم؟

اهالی منطقه خلیج سانفرانسیسکو با رشد چند برابری قیمت املاک و هزینه‌های امرار معاش که به علت ورود شرکت‌هایی همچون، فیسبوک، توییتر و اسکوئر بود، غریبه نیستند. با ورود سرمایه‌های بیشتر، بی‌تردید، سرنوشتی مشابه در انتظار قیمت املاک و مایحتاج زندگی در این مناطق خواهد بود.

از بنیان‌گذاران بلاک چین شنیده‌ام که اگر فردی پانصد هزار دلار را در نسخه آزمایشی بلاک‌چین سرمایه‌گذاری می‌نمود، حالا و باوجود تقاضای سرسام‌آور موجود در بازار، بیست میلیون دلار سرمایه در اختیار داشت.

در نظر داشته باشید که در شهر سان‌فرانسیسکو، یک خانواده چهارنفره با درآمدی ۱۰۵ هزار دلاری، در دسته‌بندی کم‌درآمد جای خواهند گرفت چرا که هزینه‌های زندگی در این شهر یک و نیم تا سه برابر میانگین ایالات‌متحده آمریکاست. پس جای شک نیست که ورود این میزان از سرمایه در سال‌های آینده از جهت مشابهت با نمونه‌های پیشین، باعث افزایش این رقم و رساندن آن به محدوده ۱۳۰ هزار دلار خواهد شد.

این یعنی در عین‌حال که بسیاری از همکاران من از نظر درآمد، جزو اندک درصدهای بالا در جمعیت آمریکا هستند، خود را در نبردی می‌بینند که چند سال پیش در مقابل آن ایستادگی می‌کردند، و دیگر توان زندگی در شهری که در آن کار می‌کنند را نخواهند داشت.

چرا گوگل را ترک کردم تا روی بلاک چین کار کنم؟

جریان سرمایه‌های عظیم درست به‌مانند یک سامانه هواشناسی که قصد دارد پوزه یک شرکت چند صد میلیارد دلاری را به خاک بمالد. به‌واقع هیچ شرکتی نیز وجود ندارد که بتواند جلوی این سامانه باران‌های موسمی را بگیرد.

آیا اینها نشانه‌هایی آشنا از یک حباب بزرگ غیرمنطقی‌اند؟ البته که همین‌طورند. اما درعین‌حال می‌توان برداشتی دیگر داشت؛ بسیاری از درختان در این جنگل، در ده سال آینده میزان بارانی را دریافت خواهند کرد که بسیار بیشتر از حد نیاز آنهاست. خب مفهوم همه اینها صحبت‌ها چیست؟ بیایید کمی بیشتر فکر کنیم:

چرا گوگل را ترک کردم تا روی بلاک چین کار کنم؟

دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا برگزیده شد.

میزان اعتماد به رسانه‌ها در کمترین میزان خود در تمام تاریخ است.

میزان اعتماد به دولت فدرال به کمترین میزان خود در تاریخ رسیده.

میزان اعتماد به مذاهب اصلی دنیا در کمترین حد خود قرار دارد.

میزان اعتماد به مراکز آموزشی به‌صورت میانگین و طبق آخرین نظرسنجی‌های «پیو» در کمترین میزان خود قرار دارد.

میزان اعتماد به تمام مؤسسات در حال کاهش است.

چه اتفاقاتی در حال جریان یافتن‌اند؟ آیا در حال تغییر است؟ آیا دنیا در حال تمام شدن است؟ به عقیده من کم شدن اعتماد به مؤسسات مختلف ارتباطی مستقیم با طوفان جریان اطلاعات در فضای اینترنت دارد.

یک زمانی بیشتر این مؤسسات قادر بودند تا تمام اتفاقات پیرامون سازمان خود را کنترل نمایند. تا حدود ۱۰ سال پیش، اگر کار خلاف قانونی انجام می‌شد، این مؤسسات می‌توانستند از شهرت باشکوه خود برای زدودن و از بین بردن بیشتر اتهامات استفاده کنند، چراکه اثبات یک فساد یا کار خلاف قانون بسیار سخت‌تر از انکار آن بود. (به یک روزنامه کنکاش‌گر فکر کنید که درگیر جمع‌آوری نقل قول‌های مختلف از میان نسخه‌های آرشیوی روزنامه‌ها می‌شد.)

چرا گوگل را ترک کردم تا روی بلاک چین کار کنم؟

اما حالا و باوجود اینترنت و به ویژه وجود اینترنت بر روی دستگاه‌های تلفن همراه، دو ساعت تحقیق و جستجو می‌تواند چیزی را مشخص کند که در زمان‌های گذشته دو سال وقت می‌برده؛ از همین رو بسیاری از مردم به دنبال آن هستند. با افزایش میزان تحقیقات و جستجوهای به‌عمل‌آمده، اطلاعات با سرعت نور پخش خواهند شد درنتیجه آنها میزان اعتماد مؤسسات مختلف شروع زوال خواهد کرد.

شدیداً معتقدم، به‌محض اینکه یک موسسه از یک اندازه خاص بزرگ‌تر می‌شود، همه‌چیز برای سخنگوی آن شروع به تغییر خواهد کرد و مرزها به سمت غیرممکن گسترده خواهند شد. اگر اشتباهی در موسسه ی بزرگی رخ دهد تا سخن‌گو سعی در ارائه داستانی قرص محکم و عاری از هرگونه تضادیقابل رؤیت بیان کند، مردم تمام واقعیت را از بر شده اند.

دیدن اینکه چنین مؤسساتی با این ابعاد و اندازه، در مقابل دنیایی که دورویی و ریاکاری در آن به‌سرعت به‌صورت دیجیتالی ثبت خواهد شد نمی‌توانند دوام بیاورند، بسیار آسان شده و تمام اینها به دلیل فضای آزاد تبادل اطلاعات است.

خب این موضوع بسیار عالی است ولی چه ارتباطی با بلاک چین دارد؟

چرا گوگل را ترک کردم تا روی بلاک چین کار کنم؟

اعتقاد به بلاک چین درست مانند اعتقاد داشتن روی جامعه‌ای کوچک و در حال پیشرفت است که نسبت به جوامع بزرگتر رشد سرسام آوری دارد. علیرغم تمام بزرگنمایی‌های رسانه‌ای در مورد افزایش، سپس کاهش بسیار و دوباره افزایش قیمت کوین، تکنولوژی بلاک چین به پیشرفت خود به سمت توانایی دادن به افراد و گروه‌ها برای تبادل با یکدیگر بدون نیاز به مؤسسات و حکمای نمایشی امروز، ادامه می‌دهد.

از طرفی افزایش سهمی‌وار قیمت ارزهای دیجیتالی تقریباً مهر تائیدی است بر این موضوع که حداقل درصد کمی از شرکت‌های بلاک چینی موجود، از بودجه‌های بسیار بالایی برای ساخت چنین تکنولوژی بهره‌مند هستند و تعهدی اجتماعی را پدید خواهند آورد که طی آن جدایی جامعه از مؤسسات نمایشی و مقامات مرکزی، با سرعت بیشتری صورت بپذیرد؛ که خود یعنی شرکت‌های غول‌پیکر و حتی غول‌های تکنولوژی جهان رفته‌رفته سهم کمتری از سود بازار را در جیب خود ببینند. اگرچه میزان سود این شرکت‌ها در حال افزایش است اما به آن اندازه‌ای که کارمندان وفادار آنها انتظار دارند نیست. اگر این‌طور باشد، شاهد افزایش میزان سن بازنشستگی و کمتر شدن جایگاه‌های مدیریتی برای جوانان در این شرکت‌ها خواهید بود.

اما ترک کردن شرکتی مانند گوگل ریسک بالایی ندارد؟ شما مبلغ حقوق بالایی را در بهترین شرکت دنیا دریافت می‌کردید.

همه‌چیز ریسک بالایی دارد. حتی پس‌انداز پول‌های خود در بانک نیز ریسک تحلیل بخش‌های مختلف آن توسط دولت را به همراه دارد.

اگر در سال ۱۹۱۹، مبلغی معادل یک میلیارد دلار فعلی در یک حساب در بانکی آلمانی می‌داشتید، این رقم در سال ۱۹۲۳ ارزشی معادل یک پنی داشت. امنیت درواقع به‌اندازه درک یک فرد از ایمنی، وجود ندارد. به‌علاوه درکی از امنیت خود توسط پایداری، سوددهی و شفافیت تعریف خواهد شد.

و پس از قرار گرفتن در مقابل هیجانی که توسط جامعه بلاک چین ارائه‌شده، به عقیده من پیروزی در ذات آن قرار دارد. شنیدن صحبت‌های میلیونرهای بازار ارزهای دیجیتالی و شکایت‌های آنها در مورد قیمت، نمایانگر این موضوع هستند که آنها چقدر مأموریت محورند. درحالی‌ که این میلیونرها به فکر پول درآوردن بیشتر بودند، در مقابل مقامات متمرکز دست به نبردی در سکوت زدند. حتی اگر این انقلابیون رشد بی‌رویه بانک‌ها و حکمرانی بر دنیا را متوقف نکنند، اگر سهم آنها از اقتصادی جهانی به پنج الی ده درصد افزایش پیدا کند، این به این معناست که ارزش بازار ارزهای دیجیتالی ممکن است به پنج تا ده برابر ارزش فعلی آنها برسد.

شاید حرف‌های من درست باشد اما درعین‌حال احتمال اشتباه بودن آنها نیز هست. به‌راحتی می‌توانم به شرکتی بپیوندم که در طولانی‌مدت به هیچ جایی نرسد. ولی برای من مشکلی نیست. در کوتاه‌مدت، بسیاری از جوامع بلاک چین مرا متقاعد کرده‌اند که کار کردن در آن، چندین برابر کار کردن با همکارانم در بزرگ‌ترین شرکت‌های دنیا ارزشمند است.

guest

استفاده از محتوای توهین‌آمیز، غیراخلاقی، دیدگاه‌های غیراقتصادی، تبلیغات و اطلاعات تماس یا لینک‌های نامرتبط ممنوع است.

نقض قوانین ممکن است منجر به عدم تأیید دیدگاه‌ها یا مسدودسازی حساب کاربران شود.

0 دیدگاه